10/05/2011

* * پاییز، بهاری است که عاشق شده است

سنجابها عاشق می شوند . من شاهد . دیروز ساک خرید توی دستم بود و سرم توی هوا رو به درختی که دو تا از قرمزترین هایشان دنبال هم می دویدند و چنان جیرجیر شادمانه ای سر داده بودند که هر کسی رد می شد ، می ایستاد به تماشا . دور درخت می چرخیدند و می رفتند بالا و سر می خوردند پایین جوری که انگار دارند با آن دمهای دوست داشتنیشان روی شاخه ها می رقصند ، رو به هم ، روبروی هم ؛ حواسشان به هیچ رهگذر ساک به دست یا کیف به دوشی که ایستاده بود به تماشا یا دوربین به دست یا لبخند به لب نبود... .

پدرم یک بار در تعریف عشق گفته بود "همان دلیلی است که وقتی با معشوقت بروی مهمانی ، دلت بخواهد از اول تا آخر فقط و فقط با خود او برقصی " ... .

--------------------

* -میلاد عرفان پور.

**- برای انتخاب این عنوان ، شک کردم . خیلی راحت شبیه این نوشته های خالتور و زرد و هیوغ می تواند باشد ولی از طرفی هر وقت می خوانمش به نظرم به شدت زیبا میاید . شاید لازم است که"چشمهایمان را بشوییم" گهگاه.

No comments: