2/10/2015

* صد ساله ره است از طلب من تا تو

گفت بعدها دلم بیشترتنگ آن نوازشی بود که روح شمالی  داشت به وقتی که انگار خانه بوی خاک نم گرفته و برگ نورس می داد. از همانها که فقط یک زن گیلک می تواند به  آدم تقدیمش کند.


*صد ساله ره است از طلب من تا تو
در بادیهٔ طلب من آیم یا تو
جانی به سه بوسه شرط کردم با تو
شرطی به غلط نرفت ها من، ها تو

خاقانی 

No comments: